خاطرات

معلمی عشق وخاطرست.وتقدیم به تمام کودکان آسمانی ام

خاطرات

معلمی عشق وخاطرست.وتقدیم به تمام کودکان آسمانی ام

برای خودت دعاکن

 
برای خودت دعا کن!
 
برای خودت دعا کن که آرام باشی
.
وقتی طوفان می آید، تو همچنان آرام باشی
.
تا طوفان از آرامش تو آرام بگیرد.
 
برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛
آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمون کنار بروند و خورشید دوباره بتابد
.
برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی. بتوانی هم صحبتش باشی و صبح ها برایش نان تازه بگیری
 
برای خودت دعا کن که سر سفره ی خورشید بنشینی و چای آسمانی بنوشی.
 
برای خودت دعا کن تا همه ی شب هایت ماه داشته باشد؛
چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است.
 
ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت را ببینی
.
برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛ آخه راهی را که باید بروی خیلی طولانی است.
خیلی چاله چوله دارد؛ دام های زیادی در آن پهن شده است و باریکه های خطرناکی دارد؛
پر از گردنه های حیران و سنگلاخ های برف گیراست.
 
برای خودت دعا کن تا پاهایت خسته نشوند و بتوانی راه بیایی
.
چون هر جای راه بایستی مرده ای و مرگی که شکل نفس نکشیدن به سراغ آدم
بیاید،

خیلی دردناک است

.
هیچ وقت خودت را به مردن نزن!
 
برای خودت دعا کن که زنده بمانی. زنده ماندن چند راه حل ساده دارد!
برای اینکه زنده بمانی نباید بگذاری که هیچ وقت بیشتر از اندازه ای که نیاز داری بخوابی.
 
باید همیشه با خدا در تماس باشی تا به تو بیداری بدهد.
بیداری هایی آمیخته با روشنایی، صدا، نور، حرکت.
تو باید از خداوند شادمانی طلب کنی. همیشه سهمت را بخواه
و بیشتر از آنچه که به تو شادمانی ارزانی می شود در دنیا شادمانی بیافرین تا دیگران

هم
سهمشان را بگیرند.
 
هرچند وقت یکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده و از آنها بخواه قلبت رامعاینه کنند.
دریچه هایش را، ورودی ها و خروجی هایش را و ببینند به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در

قلبت داری یا نه
!!
 
اگر ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود باید بروی پشت پنجره و به آسمان نگاه

کنی. آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن تا بالاخره خداوند
از آنجا رد بشود؛
آن وقت صدایش کن؛
 
به نام صدایش کن؛
او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد که چه می خواهی؟؟
!
تو صریح و ساده و رک بگو.
 
هر چیزی که می خواهی از خدا بخواه. خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمی کند
.
شادمان باش. او به تو زندگی بخشیده است و کمکت می کند که زنده بمانی. از او کمک بگیر
.
 
دیگران را فراموش نکن.... 

ای کاش می شد فهمید در دل آسمان چه می گذرد
که امشب با ناله ای بغض آلود
بر دیار این دل خسته
اشک می ریزد
 

 


.

خداااا

خدای خوبی داریم ...

آنقدر خوب که با هر مقدار بار سنگین گناه ، اگر پشیمان شویم و توبه کنیم باز هم مهربانانه ما را می بخشد ...

و آنقدر بخشنده است که باز فرصت جبران را در اختیارمان می گذارد ...

آری خدای خوبی داریم ...

خدایی که مشتاقانه ما را می نگرد،

با چنین خدای بخشنده و مهربانی ؛ ناامیدی از درگاهش معنایی ندارد ...

۴۰ عادت آدم های موفق

     ۱. فرصت‌هایی را می‌بینند و پیدا می‌کنند که دیگران آنها را نمی‌بینند.

     ۲. از مشکلات درس می‌گیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را می‌بینند.

     ۳. روی راه‌حل‌ها تمرکز می‌کنند.

     ۴. هوشیارانه و روش‌مندانه موفقیت‌شان را می‌سازند، در حالی که دیگران آرزو می‌کنند موفقیت به سراغشان آید.

     ۵. مثل بقیه ترس‌هایی دارند، ولی اجازه نمی‌دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.

     ۶. سؤالات درستی از خود می‌پرسند که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روانی قرار می‌دهد.

     ۷. به ندرت از چیزی شکایت می‌کنند.

     ۸. سرزنش نمی‌کنند و مسئولیت کارهایشان را تماماً به عهده می‌گیرند.

     ۹. وقتی ناچارند راهی را برای بالا بردن ظرفیتشان پیدا می‌کنند و از آنچه دارند به نحو احسن استفاده می‌کنند.

     ۱۰. وقتی که اغلب افراد در حال استراحت هستند، آنها برنامه‌ریزی می‌کنند و فکر می‌کنند تا وقتی که کارشان را انجام می‌دهند استرس کمتری داشته باشند.

     ۱۱. خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند متحد می‌کنند.

     ۱۲. بلندپرواز هستند. هوشیارانه انتخاب می‌کنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی‌گذارند زندگی‌شان به‌طور اتوماتیک سپری شود.

     ۱۳. به وضوح و دقیقاً می‌دانند که چه چیزی در زندگی می‌خواهند و چه نمی‌خواهند.

     ۱۴. بیشتر از تقلید، نوآوری می‌کنند.

     ۱۵. در انجام کارهایشان امروز و فردا نمی‌کنند.

     ۱۶. آنها دانش‌آموزان مدرسة زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار می‌کنند.

     ۱۷. همیشه نیمة پر لیوان را می‌بینند.

     ۱۸. دقیقاً می‌دانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگی‌شان را با از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پریدن از دست نمی‌دهند.

     ۱۹. ریسک‌های حساب‌شده‌ای انجام می‌دهند.

     ۲۰. با مشکلات و چالش‌ها روبه‌رو می‌شوند و از آنها برای پیشرفت خوشان بهره می‌برند.

     ۲۱. منتظر قسمت و شانس نمی‌مانند. با تعهد، تلاش و فعالیت بهترین زندگی را برای خودشان می‌سازند.

     ۲۲. روی احساسات‌شان کنترل دارند و هیچ‌گاه بردة احساسات‌شان نمی‌شوند.

     ۲۳. ارتباط‌گرهای خوبی هستند و روی رابطه‌ها کار می‌کنند.

     ۲۴. برای زندگی‌شان برنامه دارند و سعی می‌کنند برنامه‌شان را عملی کنند.

     ۲۵. قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را می‌فهمند و از شرایط سخت فرار نمی‌کنند.

     ۲۶. ارزش‌های زندگی‌شان معلوم است و زندگی‌شان را روی همان ارزش‌ها بنا می‌کنند.

     ۲۷. تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند می‌دانند که پول و موفقیت مترادف نیستند. آنها دریافته‌اند که پول هم مثل بقیة چیزها وسیله‌ای است برای دستیابی به موفقیت.

     ۲۸. اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کرده‌اند. به همین دلیل قوی هستند.

     ۲۹. از خودشان مطمئن هستند و احساسات ناشی از این‌که کجا زندگی می‌کنند، چه دارند و چطور به‌نظر می‌رسند، توجهی ندارند.

     ۳۰. دست و دل باز و مهربان هستند و از این‌که به دیگران کمک می‌کنند تا به خواسته‌هایشان برسند خوشحال می‌شوند.

     ۳۱. متواضع هستند و اشتباهات‌شان را با خوشحالی می‌پذیرند و به راحتی عذرخواهی می‌کنند. آنها از توانایی‌هایشان خاطرجمع هستند، ولی به آن مغرور نمی‌شوند. آنها خوشحال می‌شوند که از دیگران بیاموزند و از اینکه به دیگران کمک می‌کنند تا خوب به نظر برسند، بیشتر از کسب افتخارات شخصی‌شان لذّت می‌برند.

     ۳۲. تغییر را غنیمت می‌شمارند. وقتی وضعیتی پیش می‌آید که عادت‌ها و آسایش روزمره‌شان را برهم می‌زند، از آن استقبال می‌کنند و با آغوش باز وضعیت جدید و ناشناس را می‌پذیرند.

     ۳۳. همیشه سلامت جسمانی خودشان را در وضعیت مطلوبی نگه می‌دارند.

     ۳۴. موتور بزرگ و پرقدرتی دارند. سخت کار می‌کنند و تنبلی نمی‌کنند.

     ۳۵. همیشه منتظر بازتاب کارهایشان هستند.

     ۳۶. با افراد بدذات و غیرموجه نشست و برخاست نمی‌کنند.

     ۳۷. وقت و انرژی‌شان را روی وضعیت‌هایی که از کنترل‌شان خارج است صرف نمی‌کنند.

     ۳۸. کلید خاموش و روشن دارند. می‌دانند چگونه استراحت کنند و آرامش پیدا کنند. از زندگی‌شان لذت می‌برند و سرگرم می‌شوند.

     ۳۹. آموخته‌هایشان را تمرین می‌کنند. دربارة تئوری‌های عجیب و غریب خیال‌بافی نمی‌کنند. بلکه واقع‌بینانه زندگی می‌کنند.

     ۴۰. و . . .

آموخته ام ....که

آموخته‌ام ... که بهترین کلاس درس دنیا، کلاسی است که زیر پای پیرترین فرد دنیاست.

آموخته‌ام ... که وقتی عاشقید، عشق شما در ظاهر نیز نمایان می‌شود.

آموخته‌ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می‌کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی.

آموخته‌ام ... که داشتن کودکی که در آغوش شما به خواب رفته، زیباترین حسی است که در دنیا وجود دارد.

آموخته‌ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم‌تر از درست‌بودن است.

آموخته‌ام ... که هرگز نباید به هدیه‌ای از طرف کودکی، نه گفت.

آموخته‌ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم.

آموخته‌ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه‌ای با وی به دور از جدی بودن باشیم.

آموخته‌ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می‌خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی.

آموخته‌ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت‌انگیزترین چیز در بزرگسالی است.

آموخته‌ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله‌ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می‌شویم سریعتر حرکت می‌کند.

آموخته‌ام ... که پول شخصیت نمی‌خرد.

آموخته‌ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می‌کند.

آموخته‌ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیاندیشم می‌توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم.

آموخته‌ام ... که چشم‌پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی‌دهد.

آموخته‌ام ... که این عشق است که زخم‌ها را شفا می‌دهد نه زمان.

آموخته‌ام ... که وقتی با کسی روبرو می‌شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد.

آموخته‌ام ... که هیچ‌کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم.

آموخته‌ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت‌ترم.

آموخته‌ام ... که فرصت‌ها هیچ گاه از بین نمی‌روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد.

آموخته‌ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم.

آموخته‌ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می‌شود با آن، نگاه را وسعت داد.

آموخته‌ام ... که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم، اما می‌توانم نحوة برخورد با آنرا انتخاب کنم.

آموخته‌ام ... که همه می‌خواهند روی قله کوه زندگی کنند، اما تمام شادی‌ها و پیشرفت‌ها وقتی رخ می‌دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید.

آموخته‌ام ... که بهترین موقعیت برای نصیحت در دو زمان است: وقتی که از شما خواسته می‌شود، و زمانی که درس زندگی دادن فرا می‌رسد.

آموخته‌ام ... که کوتاهترین زمانی که من مجبور به کار هستم، بیشترین کارها و وظایف را باید انجام دهم.

شب های خدایی

برایم نوشته بود :

گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند

شاید چون آرزوهایم بلندند ...

ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :

امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...

آری ، وچه زیبا نوشته بود ...

همواره با خود تکرار میکنم،

امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...

گفتگو باخدا

خواب دیدم، در خواب با خدا گفت‌وگویی داشتم.

I dreamed, I had an interview with god.


 

خدا گفت:

God asked:

پس می‌خواهی با من گفت‌وگو کنی؟

So you would like to interview me!

 

گفتم اگر وقت داشته باشید.

I said, If you have the time.

 

خدا لبخند زد.

God smiled,

وقت من ابدی است.

My time is eternity.

چه سؤالاتی در ذهن داری که می‌خواهی از من بپرسی؟

What questions do you have in mind for me?

 

چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می‌کند؟

What surprises you most about human kind?

خدا پاسخ داد:

God answered:

این‌که آن‌ها از بودن در دوران کودکی ملول می‌شوند،

That they get bored with child hood.

عجله دارند زودتر بزرگ شوند و بعد،

They rush to grow up and then,

حسرت دوران کودکی را می‌خورند.

long to be children again.

این‌که سلامتی‌شان را صرف به‌دست آوردن پول می‌کنند،

That they lose their health to make money,

و بعد

and then,

پول‌شان را خرج حفظ سلامتی می‌کنند.

lose their money to restore their health.

این‌که با نگرانی نسبت به آینده فکر می‌کنند،

That by thinking anxiously about the future,

زمان حال را فراموش می کنند،

They forget the present,

آن‌چنان که دیگر نه در حال زندگی می‌کنند،

such that they live in nether the present,

نه در آینده.

and not the future.

این‌که چنان زندگی می‌کنند که گویی، نخواهند مرد.

That they live as if they will never die,

و آن‌چنان می‌میرند که گویی هرگز نبوده‌اند.

and die as if they had never lived.

 

خداوند دست‌های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم.

God's hand took mine and we were silent for a while.

 

بعد پرسیدم:

And then I asked:

به‌عنوان خالق انسان‌ها

As the creator of people,

می‌خواهید آن‌ها چه درس‌هایی از زندگی را یاد بگیرند؟

What are some of life lessons you want them to learn?

 

خداوند با لبخند پاسخ داد:

God replied, with a smile,

یاد بگیرند که نمی‌توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد،

To learn they can not make any one love them,

اما می‌توان محبوب دیگران شد.

but they can do is let themselves be loved.

یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند.

T o learn that it is not good to compare themselves to others.

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد،

To learn that a rich person is not one who has the most,

بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد.

but is one who needs the least.

یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می‌توانیم زخمی عمیق 
در دل کسانی که دوست‌شان داریم ایجاد کنیم،

To learn that it takes only a few seconds to open
profound wounds in persons we love,

ولی سال‌ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد.

and it takes many years to heal them.

با بخشیدن بخشش یاد بگیرند.

To learn to forgive by practicing for giveness.

یاد بگیرند کسانی هستند که آن‌ها را عمیقاً دوست دارند.

To learn that there are persons who love them dearly.

اما بلد نیستند احساس‌شان را ابراز کنند یا نشان دهند.

But simly do not know how to express or show their feelings.

یاد بگیرند که می‌شود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند،

T o learn that two people can look at the same thing,

اما آن را متفاوت ببینند.

and see it differently.

یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آن‌ها را ببخشند.

To learn that it is not always enough that they be forgiven by others.

بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند.

The must forgive themselves.

و یاد بگیرند که من اینجا هستم...

And to learn that I am here...

همیشه

ALWAYS